89/12/18
1:7 ع
برنامه نویس و مهندس
یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانی هوایی کنار یکدیگر در هواپیما نشسته بودند. برنامه نویس رو به مهندس کرد و گفت: مایلی با هم بازی کنیم؟مهندس که می خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید.برنامه نویس دوباره گفت:بازی سرگرم کننده ای است.من از شما یک سوال می پرسم و اگر شما جوابش را نمی دانستید 5 دلاری به من بدهید.بعد شما از من یک سوال می پرسید و اگر من جوابش را نمی دانستم 5دلاری به شما می دهم.مهندس مجددا معذرت خواست و چشم هایش را روی هم گذاشت تا خوابش ببرد.این بار، برنامه نویس پیشنهاد دیگری داد. گفت: خب،اگر شما جواب سوال را ندادید 5دلاری بدهید ولی اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم 50 دلار به شما می دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضایت داد که با برنامه نویس بازی کند. برنامه نویس نخستین سوال را مطرح کرد: << فاصله ی زمین تا ماه چقدر است؟ >> مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5 دلار به برنامه نویس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: << آن چیست که وقتی از تپه بالا می رود سه تا پا دارد و وقتی پایین می آید چهارتا پا؟>> برنامه نویس نگاه تعجب آمیزی کرد و سپس به سراغ لپ تاپش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طریق مودم بیسیم به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه ی کنگره ی آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم پیز به درد بخوری پیدا نکرد. سپس برای تمام همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکی دو نفر هم گپ زد ولی آنها نتوانستند کمکی کنند. بالاخره بعد از سه ساعت،مهندس را از خواب بیدار کرد و 50دلار به او داد مهندس مودبانه 50دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا بخوابد. برنامه نویس بعد از کمی مکث، او را تکان داد و گفت:<< خب، جواب سوالت چه بود؟ >> مهندس دوباره بدون اینکه کلمه ای بر زبان آورد دست در جیبش کرد و 5دلار به برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خوابید!!!